چشمهایش
رمان “چشمهایش” روایتی سیاسی-عاشقانه است که در دوران حکومت رضاشاه و فضای خفقانآور آن زمان جریان دارد. داستان حول محور استاد ماکان، نقاش برجسته و مبارز سیاسی میچرخد که به دلیل فعالیتهایش در تبعید میمیرد. مرگ او بهصورت مشکوک رخ میدهد و حکومت برای پوشاندن این موضوع، نمایشگاهی از آثارش برگزار میکند. در میان تابلوها، اثری به نام «چشمهایش» توجهات را جلب میکند؛ پرترهای از زنی با چشمانی مرموز که گویی رازی بزرگ در خود پنهان دارد.
علوی خواننده را در تجربهی زیستهی آن دوران غرق میکند. او از هنر بهعنوان ابزار مقاومت استفاده میکند و تابلوی «چشمهایش» را نمادی از اعتراض خاموش اما قدرتمند ترسیم مینماید.
این رمان، با وجود گذشت دههها، به دلیل پرداختن به مفاهیمی چون آزادی، تعهد هنرمند و نقش زنان، همچنان تازه و تأثیرگذار است و در فهرست بهترین رمانهای ایرانی عاشقانه قرار دارد.