پادشاه ناکام

کاملترین متن موجود در حماسه گیلگمش بر روی 12 لوح ناقص به زبان اکدی است که در نینوا در کتابخانه آشوربانیپال پادشاه آشور یافت شده است. آشوربانیپال حدود ۶۰۰ سال پیش از میلاد مسیح حکومت میکرده. شکافهای موجود در لوحها تا حدی با قطعات گوناگونی پر شده که در جاهای دیگر بینالنهرین و آناتولی یافت شده است. علاوه بر این، پنج شعر کوتاه به زبان سومری از لوحهایی شناسایی شده که در نیمه اول هزاره دوم پیش از میلاد سروده شده است. این اشعار «گیلگمش و هوواوا»، «گیلگمش و گاو نر بهشت»، «گیلگمش و آگا حاکم کیش»، «گیلگمش، انکیدو و جهان زیرزمینی» و «مرگ گیلگمش» نام دارند.گیلگمش موجود در اشعار و لوحهای حماسی احتمالاً گیلگمشی بوده که در نیمه اول هزاره سوم پیش از میلاد در اوروک در جنوب بینالنهرین حکومت میکرده و بنابراین با آگا، حاکم کیش، همعصر بود. گیلگمشِ اوروک نیز در فهرست شاهان سومری به عنوان پادشاه پس از طوفان ذکر شده است. با این حال، هیچ مدرک تاریخی برای سوءاستفادههای نقلشده در اشعار و حماسه وجود ندارد.نسخه نینوایی حماسه با پیشدرآمدی در ستایش گیلگمش آغاز میشود؛ نیمهخدا-نیمهانسان، سازنده و جنگجوی بزرگ و دانای همه چیز در خشکی و دریا. خدای آنو، برای مهار حکومت به ظاهر خشن گیلگمش، انکیدو را خلق کرد: مردی وحشی که ابتدا در میان حیوانات زندگی میکرد. با این حال، به زودی انکیدو با شیوههای زندگی شهری آشنا شد و به اوروک سفر کرد، که در آنجا گیلگمش منتظر او بود.لوح دوم آزمایش قدرت بین دو مرد را شرح میدهد که در آن گیلگمش پیروز بود. پس از آن، انکیدو دوست و همراه گیلگمش بود و در متون سومری ذکر شده که خدمتکار گیلگمش بوده است. در الواح سوم تا پنجم، دو مرد با هم علیه هوواوا (همبابا)، نگهبان منصوب الهی در جنگل سدر دورافتاده، حرکت میکنند اما ادامه این ارتباط در قطعات باقیمانده ثبت نشده است. در لوح ششم گیلگمش به اوروک بازگشته و پیشنهاد ازدواج ایشتار، الهه عشق، را رد میکند و سپس با کمک انکیدو، گاو نر خداگونهای را میکشد که ایشتار برای نابودی او فرستاده بود.لوح هفتم با روایت انکیدو از رویایی آغاز می شود که در آن خدایان آنو، ایا و شاماش تصمیم گرفتهاند که او باید برای کشتن گاو بمیرد. سپس انکیدو بیمار میشود و «بنایی از غبار» را در خواب میبیند که منتظر اوست. مرثیه گیلگمش برای دوستش و تشییع جنازه انکیدو در لوح هشتم روایت شده است. پس از آن، گیلگمش در جستجوی اوتناپیشتیم، بازمانده سیل بابل، سفری خطرناک انجام میدهد (الواح نهم و دهم) تا از او یاد بگیرد که چگونه از مرگ فرار کند. او سرانجام به اوتناپیشتیم میرسد، که داستان سیل را به او میگوید و نشان میدهد کجا گیاهی را پیدا کند که جوانیاش را بازگرداند (داستان لوح یازدهم).اما پس از اینکه گیلگمش گیاه را به دست میآورد، ماری آن را از دستش میقاپد و گیلگمش با ناراحتی به اوروک بازمیگردد. ضمیمهای به حماسه در لوح دوازدهم به ازدستدادن اشیایی به نام پوکو و میکو (شاید بهمعنای طبل و چوب طبل) است که ایشتار به گیلگمش داده بود. حماسه با بازگشت روح انکیدو به پایان می رسد که قول داده بود اشیاء را برگرداند و سپس گزارشی تلخ دنیای اموات ارائه میکند.