نگهبان مرز معصومیت

ریشهشناسی یک شخصیت
دغدغه اصلی ناطور دشت ازدستدادن معصومیت است. هولدن میخواهد «ناطور دشت» باشد - کسی که بچهها را از سقوط از صخره نجات میدهد، که میتواند استعارهای برای ورود به بزرگسالی درک شود. همانطور که هولدن خواهر کوچکش فیبی را در چرخوفلک تماشا میکند و غرق رفتار کودکانه است، چنان غرق شادی میشود که به قول خودش «لعنتی همین الانه نعره بزنم!». با بردن فیبی به باغوحش، به او اجازه میدهد حالت کودکانهاش را حفظ کند، و در نتیجه یک ناطور دشت موفق باشد. اما در این مدت با تماشای او و بچههای دیگر در چرخوفلک، او نیز پذیرفته است که نمیتواند همه را نجات دهد: «اگر آنها میخواهند حلقه طلایی را بهدست بیاورند [درخششی را که در بالندگی و بزرگشدن میبینند]، باید اجازه دهید این کار را انجام دهند و هیچ نگویید. اگر افتادند، بگذار بیفتند.»
به معنی اسم هولدن توجه کنید: هولدن را میتوان hold on خواند (دست نگه دار) و کالفیلد را میتوان به دو جزء caul (پرده یا غشاء پوشاننده یا نگهدارنده) و field (زمینه) تقسیم کرد. آرزوی هولدن این است که بایستد تا از غشا یا مرزی محافظت کند که زمینه معصومیت کودکی را دربر گرفته است. همان معصومیتی که هولدن نمیخواهد کودکان آن را ازدست بدهند. هولدن بهشدت میخواهد پاکی و صداقت را در دنیایی مملو از، به قول خودش، دورویی و کذب نگاه دارد. سلینجر یک بار در مصاحبهای اعتراف کرد که این رمان تا حدی نزدیک به زندگی خود اوست.
مشکلات انتشار
سلینجر قبلاً در تعدادی از داستانهای منتشرشده در مجلات گوناگون خانواده کالفیلد را معرفی کرده بود. شخصیت هولدن در برخی از آن داستانها ظاهر شد، حتی راوی یکی از آنها بود، اما نه به اندازه ناطور دشت. برخلاف داستانهای دیگر خانواده کالفیلد، انتشار این رمان با مشکلاتی روبهرو بود. اولین درخواست از سوی انتشارات هارکورت بود اما وقتی رئیس بخش بازرگانی درباره سرنوشت بهجنون رسیدن هولدن سوال کرد، دستنوشته رمان رد شد. پس از آن بود که دوروتی اولدینگ، کارگزار سلینجر، به سراغ انتشارات لیتل براون رفت که این رمان را در سال 1951 منتشر کرد.
پس از اینکه لیتل براون دستنوشته را خرید، سلینجر آن را به نیویورکر نشان داد، با این تصور که چون قبلا چند داستان کوتاه او را منتشر کرده بود، اینبار گزیدههایی از رمان را چاپ کند. با این حال، نیویورکر آن را رد کرد، زیرا ویراستاران آن کودکان کالفیلد را خیلی جلوتر از سنشان و سبک نوشتاری سلینجر را نمایشی میدانستند.
هولدن تأثیرگذار
استقبال اولیه از رمان چنگی به دل نمیزد. اما بسیاری از منتقدان تحتتأثیر شخصیت هولدن و بهویژه سبک روایت او قرار گرفتند. سلینجر توانست شخصیتی بسازد که اعتمادپذیریاش را از نامطمئن بودنش میگیرد -چیزی که برای خوانندگان منطقی بهنظر میرسد. با این حال، برخی احساس می کردند که رمان آماتور و تاحدی گلدرشت است.
پس از انتشار ناطور دشت، سلینجر منزوی شد و درخواست اعطای حق اقتباس از رمان را برای برادوی یا هالیوود با قاطعیت رد کرد. با اینکه هولدن هرگز به هیچ شکلی بعد از آن در رمان سلینجر ظاهر نشد، این شخصیت تأثیر طولانیمدتی داشته و میلیونها خواننده را جذب کرده است. در سال 1980 مارک دیوید چپمن در همذاتپنداری کامل با هولدن متقاعد شد که قتل جان لنون او را به قهرمان رمان تبدیل میکند.ناطور دشت را همچنین با تلاش جان دبلیو هینکلی برای ترور رونالد ریگان در سال 1981 مرتبط میدانند. این رمان تا قرن بیست و یکم تأثیرگذار باقی ماند. در واقع، بسیاری از دبیرستانهای آمریکایی آن را در برنامه درسی خود گنجاندهاند. این رمان بارها به دلیل زبان تند و تکاندهنده و محتوای جنسی ممنوع شده است.