تنوع یا تمرکز مسئله این است

تنوع یا تمرکز  مسئله این است
جزء کدام دسته کتا‌ب‌خوان‌ها هستید؟ ساعت‌ها برای یک کتاب وقت می‌گذارید یا تنوع در خواندن را ترجیح می‌دهید؟ اگر شما هم در گیرودار تعداد یا انواع کتاب‌ها در سبد روزانه مطالعه‌تان هستید و یا موضع سفت‌وسختی را در انتخاب یکی از این شیوه‌ها دارید، پیشنهاد می‌کنیم تا آخر این یادداشت همراه ما باشید.

تعداد کلمات: 557
مدت زمان حدودی مطالعه: 4 دقیقه

قدیم‌ها که عقربه‌های زمانه شتاب چندانی نداشتند، خیالمان بیشتر غرق در آوازهای کودکی و نوجوانی بود و دغدغه‌های کمتری درباره بالا‌وپایین‌های زندگی داشتیم، کتابی هرچند حجیم و سنگین را دست‌ می‌گرفتیم و تا تمامش نمی‌کردیم زمین نمی‌گذاشتیم. حالا اماهمه چیز فرق کرده. زمانه فوران اطلاعات است و رقابت‌ها بر سر دانستن و رسیدن فوری و کارراه‌بنداز. حالا دیگر خوب می‌دانیم یک عالمه کتاب‌های ناخوانده مثل رودهای بی‌شماری در راهند تا به دریای دانش و تجربه‌های انباشته ما سرازیر شوند. 

حالا دیگر نه فرصتی برای خواندن یک کتاب، بستن آن و سراغ کتاب دیگری رفتن داریم و نه سبک زندگی ساندویچی و نیاز به خوانش گونه‌های خواندنی متنوع چنین اجازه‌ای را به ما می‌دهد. درعوض همه جا تشویق‌مان می‌کنند که هر روز چند منبع متفاوت را بخوانیم و کیسه جاروبرقی‌مان را پر از اطلاعات جدید و جذاب کنیم. 

فرانسیس بیکن درباره کتاب‌خوانی می‌گوید: «برخی کتاب‌ها را باید چشید، بعضی را باید بلعید و معدودی را باید خوب جوید و هضم کرد.» پس معلوم می‌شود تکلیف انواع کتاب را باید از هم جدا کرد و نمی‌شود حکم واحدی را برای همه صادر کرد. از یک منظر، کتاب‌ها را می‌توان در دو گروه جا داد:

کتاب‌های سهل‌خوان

کتاب‌های داستانی ساده، کم‌حجم و بدون گره‌ یا معانی پیچیده در این دسته قرار می‌گیرند. با تعبیر بیکن، کتاب‌هایی که می‌توان آن‌ها را به‌سادگی چشید و بلعید.

کتاب‌های نیازمند به تمرکز

کتاب‌‌های این دسته با کسی شوخی ندارند و به توجه و تمرکز و زمان کافی نیاز دارند. ادبیات داستانی کلاسیک و بسیاری از انواع ناداستان‌ها را می‌توان در زمره این کتاب‌های به‌قول بیکن جویدنی و هضم‌کردنی قرار داد. 

ولی آیا می‌توان نسخه واحدی برای همه کتاب‌ها و آدم‌ها نوشت؟ 

شما باشید، چند هفته را به خواندن یک کتاب فنی با مفاهیم عمیق و پیچیده می‌گذرانید، بعد که تمام شد، می‌روید سراغ بعدی، مثلاً یک رمان خوش‌خوان که سنگینی فضای آن چند هفته را مثل یک نوشیدنی گوارا بشورد و ببرد؟ و یا ممکن است با آن مثل ذخیره اندک ولی تمام‌نشدنی آلبالوخشک یا مربای بارهنگ مادربزرگ رفتار کنید؟‌

واقعیت این است که هیچ حکم قطعی نمی‌توان داد. عادت‌ها و سلیقه کتاب‌خوانی افراد و کارکردهای ذهنی‌شان در طیف گسترده‌ای قرار می‌گیرد. حتما شما هم با افرادی ملاقات کرده‌اید که یک کتاب بیشتر نخوانده‌اند و در هر جمع و محفلی به شرح و بسط آن داد سخن می‌رانند. البته گاه آدم‌هایی هم با ظرفیت خود‌خنده‌زنی بالا که پنج رمان پروپیمان هم نوشته‌اند (اشاره مستقیم به خانم نانسی میتفورد)  ادعا می‌کنند که: «در عمرم فقط یک کتاب خوانده‌ام و آن سپیددندان بود. این کتاب چنان خوب بود که دیگر زحمت خواندن هیچ کتابی را به خود ندادم.»

راه‌حل چیست؟

راه‌حل‌ها و میان‌برها را همیشه خود آدم با شناخت ظرفیت‌های خود و شرایط زندگی و نیازها و خواسته‌هایش پیدا می‌کند؛ جوینده یابنده بود. اما اگر درنهایت مطالعه هم‌زمان چند کتاب را انتخاب کردید، شاید این ۵ نکته کلیدی بخشی از مسیرتان را روشن کند:

۱. مطالعه خود را به یک نوع کتاب یا ژانر محدود نکنید. از ژانرهای متعدد بخوانید تا گنجینه لغات، مفاهیم، تخیل و خلاقیت خود را غنی کنید. مثلاً می‌‌توانید در سبد مطالعه روزانه خود ترکیبی دلخواه از کتاب‌های ادبی داستانی و ناداستان، کتاب‌های تخصصی ویژه شغل خود، شعر و یا طنز قرار دهید.

۲. کتاب‌های متفاوت را در مکان‌های متفاوت بخوانید. قفسه‌های کوچکی را در اتاق خواب، نشیمن و آشپزخانه برای خود مهیا کنید. بعضی کتاب‌ها جان می‌دهند برای خواندن در وسایل نقلیه، برخی را هم فقط می‌شود در جایی خلوت و بی‌سروصدا خواند.

۳. قالب‌ها و رسانه‌‌های متعدد را امتحان کنید. با اینکه خیلی از ماها هنوز لمس و بوییدن کتاب کاغذی را بسیار دوست داریم، ولی بعضی کتاب‌ها را به‌راحتی می‌شود در گوشی همراه، تبلت و یا حتی به‌صورت صوتی خواند و شنید. 

۴. مطابق با حس‌وحال خودتان کتاب بخوانید و نه الزاماً برای تیک‌زدن فهرست‌های ازپیش‌تعیین‌شده.

۵. برای آنکه ماه‌ها و شاید سال‌ها درگیر خواندن یک کتاب نباشید، برای هر کدام یک مهلت زمانی حدودی و البته منطقی تعیین کنید. این کار سبب می‌شود راه اتلاف وقت و پراکنده‌خوانی بیش از اندازه را به‌روی وجه زیاده‌تنوع‌طلب خود ببندید. 

بگذارید نکته ششمی را هم با الهام از جناب گروچو مارکس اضافه کنیم!

مارکس در پشت‌نویسی کتاب انتقام دان گینزبرگ، اثر اس. جِی. پرلمان می‌نویسد:

«از لحظه‌ای که کتابتان را به‌دست گرفتم تا وقتی آن را زمین گذاشتم، همین‌طور یک‌ریز می‌خندم. باید یک روز بخوانمش.»

نکته ششم را شما بگویید.