نبرد واژگان در جهان چهارم بانوی خاکستری «نگاهی به کارنامه ی کاری ساندرا گیلبرت»

فرزام کریمی
مترجم/منتقد
گیلبرت مدارک کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را از دانشگاههای کرنل و نیویورک اخذ کرد و در سال 1968 موفق به اخذ دکترای ادبیات انگلیسی از دانشگاه کلمبیا شد، وی در طول دوران تدریسش به عنوان استاد دانشگاه در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، کالج ویلیامز، دانشگاه جان هاپکینز، دانشگاه استنفورد و دانشگاه ایندیانا به تدریس پرداخت، ساندرا در فاصلهی سالهای 1985 تا 1989 مدیرگروه زبان انگلیسی دانشگاه پرینستون بود. بنابرگزارش روزنامه نیویورک تایمز، گیلبرت به همراه ولری اسمیث و مرگریت دودی در سال 1989 از تدریس در دانشگاه پرینستون کناره گیری کردند، بنا به ادعای نیویورک تایمز این افراد در اعتراض به برخورد ملایم دانشگاه پرینستون در قبال توماس مک فارلند که به رفتار ناشایسته جنسی خویش اعتراف کرده بود از کار کناره گیری کردند، مک فارلند در ابتدا یک سال از تدریس تعلیق شد اما پس از کناره گیری اساتید و تهدید دانشجویان به خودداری از شرکت در کلاسهای وی،خود را زودتر از موعد بازنشسته کرد.
گیلبرت در سال 1996 به ریاست انجمن تخصصی زبان مدرن منصوب شد، ساندرا یکی از دریافتکنندگان بورسیههای گوگنهایم، راکفلر و بنیاد سوروس بود، او مدرک دکترای ادبیات خویش را در سال 1988 از دانشگاه وسلین دریافت نمود. در سال 1990 به صورت مشترک با کارل شاپیرو(شاعر آمریکایی و برندهی جایزهی پولیتزر شعر در سال 1945) برنده جایزهی انجمن خیریه بین المللی شعر شد. همچنین وی در سال 2004 موفق به کسب مدرک دکترای افتخاری فلسفه از دانشگاه عبری اورشلیم شد، گیلبرت و همکار دیرینش سوزان گوبار در سال 2012 موفق به کسب جایزه ایوان ساندروف از حلقه ملی منتقدین کتاب شدند و در سال 2017 به ساندرا گیلبرت مدرک دکترای افتخاری حقوق از دانشگاه هاروارد اهدا شد.
گیلبرت و گوبار در اوایل دهه هفتاد میلادی در دانشگاه ایندیانا با یکدیگر آشنا شدند، ماحصل سخنرانیهای آنها مبدل به نسخهی دست نویس کتاب «زنی دیوانه در اتاق زیرشیروانی» شد. آنها همکاری خود در زمینه نویسندگی و ویراستاری را ادامه دادند و موفق به دریافت چندین جایزه معتبر به صورت مشترک شدند.
متون گیلبرت پذیرای دریافت هرگونه نقد توسط موج سوم جنبش آزادی زنان است، به زعم آنها حکومت مردسالار نه سیستمی بنیادی و یکپارچه بلکه مجموعهای از کارهایی تکراریست که در ادوار مختلف بنا به شرایط زمانه شکل متفاوتی به خود گرفته است. اغلب اینگونه برداشت میشود که آثار گیلبرت از آثار الن مورس و الین شوالتر در اوایل دهه هفتاد میلادی الگو گرفتهاند.
گیلبرت و گوبار در کتاب «زنی دیوانه در اتاق زیرشیروانی» از مدل اضطراب اودیپی ارائه شده توسط هارولد بلوم(منتقد ادبی)تاثیرگرفتهاند، آنها همان ترس و حسادت اودیپی نویسنده در قبال پیشینیان خود را در باب نقد فمنیستی به کار میبرند. طبق نظریه بلوم، نویسنده نوپا تقلا میکند تا برای یافتن صدای خود از قید فطریترین و مستقیمترین تاثیرات رها شود و با نابودی هویتش فضای خلاقانه خود را بیابد,گیلبرت و گوبار با تعمیم دادن این مدل مرد محور، مسئلهای با عنوان «اضطراب نویسندگی» زنانه را تعریف میکنند که براساس آن عدم حضور نویسندگان زن در گذشته باعث سختی امر نویسندگی میشود.
هنگامی که هارولد بلوم توانایی نویسنده مرد در یافتن صدای خود را زیر تیغ نقد میبرد، گیلبرت و گوبار براساس تحلیل ویرجینیا ولف از «دشواری و اینکه هیچ سنتی برای آنها وجود نداشت» بر مشکل زنان نویسنده در پذیرش توانایی ادبی خود در غیاب پیشکسوتان زن تاکید دارند، هرچند از جمله انتقاداتی که به این نظریه گیلبرت و گوبار واردست اینست که امکان دارد این دست از نویسندگان از کمبود اعتماد به نفس رنج ببرند و یا شاید فرض«نفوذ مردانه هنر» مانع پیشرفتشان شده باشد.