ادبیات آلمانی چگونه وارد جهان ادبیات شد و امروز کجای ادبیات جهان است؟

ادبیات آلمانی چگونه وارد جهان ادبیات شد و امروز کجای ادبیات جهان است؟
در حدود 500 سال پیش، تکنولوژی باعث تسریع پیشرفت ادبیات شد: بیش از هرچیز دیگر، فرایند چاپ این امکان را برای متون آلمانی فراهم کرد که به تعداد زیاد در نقاط مختلف جهان خوانده شوند. چاپخانه در قرن 15 میلادی توسط یوهانس گنسفلایش زور لادن زوم گوتنبرگ در ماینس اختراع شد، که به اختصار به نام کوتاه وی «یوهانس گوتنبرگ» نامگذاری شد. کاری که او انجام داد اولین روش استفاده از حروف چاپی قابل جابه ‌جایی و ماشین چاپ بود که این امکان را ایجاد می‌کرد تا بتوان مطالب نوشته شده‌ی گوناگون را با سرعت و دقت به چاپ رساند. شیوه‌های چاپ و خواندن در نهایت متحول شد: چاپخانه نه تنها توزیع نوشته‌های اصلاح شده( و حتی اصلاح نشده) را فراهم کرد، بلکه امکان نشر و پخش رساله‌های شعری، درام‌ها و رمان‌ها را نیز فراهم کرد.

تعداد کلمه: 906
زمان حدودی مطالعه: 4دقیقه و 30 ثانیه

پرفروش‌ها همراه با ماشین‌ چاپ به وجود آمدند.

رمان‌های منثور، که قبلا به صورت رمانتیک کتاب‎های مردم پسند یا ادبیات عامه نامیده می‎شدند، اولین کتاب‌های پرفروش آلمانی بودند.

در میان آنها کتاب «هیستوریا» نوشته‌ی دی_یوهان فاوستن که توسط یوهان اسپایس در سال 1587 بود نیز وجود داشت.
بعد از یک سفر طولانی در اروپا، داستان دوباره به « آلتس رایش» بازگشت. فاوست نوشته‌ی گوته، نیز در قالب تراژدی فاوست گوته تبدیل شد به یکی از کتاب‌هایی که در سرتاسر جهان مخاطب داشت.

تولید چنین کتاب‌های پرفروشی نیاز به فرهنگ واسطه‌گری داشت(هنوز هم دارد). در قرن شانزدهم، این افراد عمدتا چاپگرها، مترجمان و بازیگران تئاتر بودند که ادبیات آلمانی را در قالب نمایشنامه‌های اخلاقی به دربار انگلستان و همچنین به قاره‌ی اروپا آوردند.

به زبان‌های انگلیسی و فرانسوی به جهان ارائه شد:

به دنبال فروپاشی‌های تمدن، مثل جنگ سی ساله، فرهنگ ادبی و کتابخوانی در اروپا و فراتر از آن به طور فزاینده‌ای توسعه یافت. مجلات ادبی، تئاترها و سالن‌های مخصوصی اتاق‌های خود را وقف اجراهای ادبی و بحث درباره‌ی ادبیات کردند.
اگرچه لاتین تا اوایل قرن 18 مهمترین زبان ترجمه برای محققان بود، اما به سرعت زبان فرانسه به دلیل اینکه در دسترس عموم مردم بود جایگزین آن می‌شد و در ادامه در قرن 19 زبان انگلیسی هم در حال جایگزینی بود.
به ویژه به کمک این دو زبان و به لطف مترجمان، ادبیات آلمانی به خارج از آلمان هم کشیده شد. در قرن 18 به روسیه، ایتالیا، اسپانیا، و پرتغال رفت، در قرن 19 از طریق فرانسه به آفریقا که مستعمره‌ی فرانسه بود راه پیدا کرد و به زبان انگلیسی به آمریکا، هند ژاپن و چین رفت.
اگرچه زبان آلمانی در طول قرن 19 از طریق سیاست‌های فرهنگی نویسندگان بزرگ و فعال جمهوری وایمار، مانند کریستوف مارتین ویلند، یوهان گوتفرید هردر، یوهان فون گوته و فردریش شیلر اهمیت زیادی پیدا کرد ولی در طول دو جنگ جهانی این پیشرفت‌ها به طور قابل ملاحظه‌ای کاهش پیدا کرد.

 

پیامدهای جنگ‌های جهانی

با این حال در قرن بیستم، علاقه‌ی بین‎المللی به ادبیات آلمان در طول جنگ‌های جهانی کاهش یافت، اما بعدا دوباره شروع به تقویت شدن کرد.

متون روایی که روایتگر این دوران بودند به این تقویت کمک کردند. از جمله رمان بودنبروک‌های توماس مان، که اولین بار در سال 1901 در برلین منتشر شد. و این داستان درباره‌ی سقوط یک خانوادهی ثروتمند تاجر در طی 4 نسل است. و جامعه‌ی بورژوای آلمان قرن 19 را طول چندین دهه توصیف می‌کند. یا رمان محاکمه‌ی کافکا و یا رمان انتقادی آنا سگرز درمورد سوسالیسم ملی با عنوان صلیب هفتم (1942).

بعد از دریافت جایزه‌ی نوبل توماس مان در سال 1929، فرقه‌ی سبک شناسی کافکا رد سال 1930 شروع به گسترش کرد. این و همچنین اقتباس‌های ادبی متعدد، نقش زیادی در ترویج ادبیات آلمانی زبان ایفا کرد.

فیلم بونبروک‌ها که اقتباس از کتاب توماس مان بود چهار بار فیلم‌برداری شده است. محاکمه‌ی کافکا از سال 1962 حدود 5 بار در دو نسخه بلند و کوتاه فیلم‌برداری شده است و صلیب هفتم بلافاصله بعد از انتشار به صورت کارتون برای مخاطبان زیادی نمایش داده شد، قطعه‌ی تبلیغاتی جنگ ادبی آمریکایی‌ها علیه آلمان نازی.

بیگانگی فرهنگی به عنوان منبع غنی سازی

 در دوران پس از جنگ در دهه‌های 1960 و 70 سیاست حاکم بود: 
جایزه‌ی نوبل به هرمان هسه که تبعیدی بود در سال 1946 و هاینریش بل، آلمانی خوب در سال 1972 تعلق گرفت. این نشان داد که جامعه‌ی جهانی ادبیات چگونه در نلاش برای احیای زمینه‌هایی بود که در دوره‌ی نازی‌ها از بین رفته بود
امروزه، این کشور  در تحولات ادبی جهانی حضور دارد. نویسندگان غیر آلمانی با موضوعات بین فرهنگی می‌نویسند، مانند یوکو توادا که ژاپنی-آلمانی می‌نویسد یا شارون دودوا اوتو که به زبان انگلیسی و آلمانی می‌نویسد.

 

رسانه‌های جدید توزیع ادبیات را تغییر می‌دهند.

درست مانند 500 سال پیش، تحولات ادبی در جهان در چارچوب تغییرات سریع رسانه‌ها در حال وقوع است. اگرچه به نظر می‌رسد امروزه، تحولات رسانه‌ها بیشتر از اینکه به پیشرفت ادبیات کمک کنند، آدمخواری می‌کنند!

آیا ادبیات در آینده، بیش از هر چیز، ذخیره‌ای برای کندی، حقیقت و استفاده‌ی آگاهانه از رسانه ایجاد می‌کند؟ یا آیا رسانه‌های جدید به خودآموزی و گسترش ادبیات کمک خواهند کرد؟
امروزه دیگر فقط ناشران بزرگ ادبیات تولید نمی‌کنند، همه می‌توانند آثار خود را وبلاگ‌ها و یا شبکه‌های اجتماعی خود منتشر کنند.
اگر ادبیات بخواهد در دنیای رسانه‌های جدید زنده بماند، باید شروط خود را بر روی تکنیک‌هایی قرار دهد که در قالب‌های متداول رسانه‌های امروز نیز بگنجد: کلمات دقیق انتخاب شده، با ملودی و ریتم خاص کلمات، خطوط نمایشی درام و طرح‌های خارق‌العاده. شاید ادبیات در آینده بر اساس هنری غیر منتظره و شناخته نشده پایه گذاری شود.


 منبع: dw.com